تصویر هدر بخش پست‌ها

دارک بلاگ 🖤✨

هر کار عشقتون کشید بکنین.

تک پارتی کوتاه

| Saya☆゚

 

 

نگاهی به صورت عرق کرده و عصبیش کردم.. نگاهشو ازم برگردونده بود و انگار نفس کم اورده بود... بغضمو تو گلوم خفه کردم و روی زمین نشستم... تکه های شیشه رو یکی یکی توی دستم میزاشتم و مراقب بودم تا زخمی نشم!:) نگاهشو به سمتم داد و دستش رو توی موهاش فرو برد بازومو گرفت و از روی زمیـن بلنـدم کرد...! -چیـکار داری میکنی..؟ +ولم کن... -برو کنار نمی خواد تو کاری کنی میگم بیان جمعشون کنن.. +لازم نیس... خودم انجامش می دم... تقصیر اونا نیست که ما با هم بحث داشتیم و تو مثل همیشه؛ زدی یک چیزو شکوندی -به تو مربوط نیست... گفتم که میگم بیان تمیزش کنن.. +به من مربوط نیست؟.. اره.. به من دیگه هیچی مربوط نیست.! _ا/ت بس کن.. +چیو بس کنم... اینکه م. س. ت کرده بودیو تویه ب. ا. ر پیش یه دختر دیگه خ. و. ا. ب. ی. دی -تمومش کن.. +تمومش کردم.. اره... همه چیو.. نگاهی به چشمای قرمزش انداختم..! ولی دیگه هیچی مهم نبود... رو پاشنه کفشام چرخیدم و با سرعت به سمت اتاق رفتم... در کمد و باز کردم و چمدون رو بیرون اوردم...! و دونه دونه لباسام و توی چمدون مچاله میکردم توی چارچوب در ایستاده بود و نگاهم میکرد.. -پس واقعا می خوای بری..! +خـودت چی فکر می کنی..؟ -پس میری حرفی نزدم... زیپ چمدون و بستم و دنبال خودم کشوندم..سری برگردوند و نگاهی بهم کرد... _میدونم هیچ جوره نمی تونم برت گردونم.. و حق داری که بری..ولی بزار برای اخرین بار طعم ل. ب. ا. ت و ب. چ. ش. م.. پالتو زرشکیمو تنم کردم و در و باز کردم... +ای کاش قبل اون شبت توی ب. ا. ر... هنوزم طعم ل. ب. ا. ی من و می خواستی نه کسه دیگه ای رو 

بخدا عجله ای کپی میکنم یادم می‌ره